تاریخچه ساز کالیمبا
تاریخچه آشنایی مردم غیربومی آفریقا با ساز کالیمبا، به سفر یک متخصص قومیت شناسی موسیقی در اوایل قرن بیستم به یکی از روستاهای آفریقا باز می گردد. پس از این آشنایی، در سال ۱۹۶۰ اولین بار این ساز توسط یک شرکت اسباب بازی در پرینستون، شهری در ایالت نیوجرسی کشور آمریکا به عرضه و به فروش رسید. از آنجا بود که با گذشت زمان در سرتاسر جهان شناخته شد.
کالمیبا دارای مدل های مختلفی است. دلیل آن این است که این ساز در سرتاسر آفریقا متناسب با شرایط مردم هر منطقه، یا تنوع در شیوه ساخت و تنوع اسم همراه بود. مثلا ساز بومی زیمبابوه دارای ۷ تا ۱۲ کلید است که متفاوت با سازهای کالیمبا در قسمت های دیگر آفریقاست.
ساختار ساز کالیمبا
کالیمبا جزئی از خانواده سازهای تیغه ای خودصدا یا lamellaphones محسوب می شود. درحین نواختن این ساز به کمک ارتعاش یک یا چند تیغه تولید صدا می شود. این ساز به پیانو انگشتی نیز معروف است.
تیغه های آن معمولا از جنس فلز است که یک سر تیغه آزاد و سر دیگر آن به ساز متصل است. نوازنده به منظور نواختن این ساز، به کمک سر انگشتان خود به انتهای آزاد ضربه می زند. با این کار، تیغه مرتعش شده و صدا تولید می شود.
قرارگیری تیغه های ساز روی یک جعبه چوبی و وجود حفره هایی روی جعبه برای تشدید صدا سبب ایجاد صدا می شود.
در برخی سازهای کالیمبا به منظور تقویت صدا، نیروهای مغناطیس و آهنربا بکار می رود. بدین منظور، داخل جعبه از قطعات کوچک آهنربا استفاده می شود.
کالیمبا دارای وزنی در حدود ۲۰۰ تا ۳۰۰ گرم است. طول این ساز ۱۸ سانتیمتر و دارای عرض ۱۳ سانتی متر و ارتفاع ۳ سانتی متر است.
با باز کردن جعبه کالیمبا، برچسب های رنگی قابل مشاهده است. این برچسب ها برای سهولت در نواختن بر روی تیغه ها چسبانده می شوند. این برچسب ها روی نت موسیقی نمایندگی کرده و بر روی برچسب نوشته می شوند.
همه چیز درباره ساز کالیمبا. موزیک دلشاد
کوک کالیمبا
در جعبه ساز کالیمبا، چکش کوک کالیمبا نیز وجود دارد. این چکش برای کوک کردن ساز استفاده می شود. بدین منظور با این چکش مخصوص ضرباتی به بالا یا پایین تیغه ها زده می شود. با این کار، تیغه های موردنظر به سمت جلو یا عقب حرکت خواهند کرد.
درواقع با این ضربات، طول تیغه ها نسبت به خرک یا پل ساز تغییر می کند. با کاهش طول تیغه، صدای ریزتری خواهیم داشت و با افزایش طول آن، صدا بم تر خواهد شد. برای اینکه بدانیم چه زماین تیغه ها در اندازه و جای مناسب خود قرار گرفته اند و ساز کوک شده، می توان از اپلیکیشن های کوک روی موبایل استفاده کرد.
بدین منظور، تا زمانی که صفحه نمایش تیونر خطا می دهد و رنگ نت قرمز است، باید از چکش کوک استفاده کرده و تیغه ها را جابجا نمود. این کار تا زمانی ادامه می یابد که نت موردنظر به سبز رنگ نشان داده شود. به منظور ایجاد صداهای بهم باید چکش به بالای تیغه ها زده شود. برای شنیدن صدای زیر باید چکش به پایین تیغه ها زده شود.
نواختن و صدای کالیمبا
یادگیری و نواختن ساز کالیمبا بسیار راحت است. تیغه های فلزی این ساز، در هنگام نواختن حکم کلاویه های پیانو را دارند. برای راحتی در نواختن و به منظور شناختن نت ها، برچسب هایی روی آنها چسبانده شده است. وجود این برچسب ها موجب راحتی و سرعت در نواختن می شود. این برچسب های بصورت جداگانه و بعنوان وسایل جانبی درون جعبه آکبند این ساز وجود دارد.
صدای حاصل از کالیمبا بصورت کوپه ای و سیال است که به عقیده بسیاری از دوستداران موسیقی، صدایی دلربا و آرامشبخش دارد. به کمک هر دو انگشتان شست بصورت متناوب یا همزمان می توان صدایی هارمونیک و ریتمیک را تولید کرد. حالت های مختلف صدا با فشار دادن زبانه ها با بالا و پایین قابل تولید است. یادگیری این ساز نیزا به تمرکز و تمرین با انگشتان دست دارد.
ساز سنتور
سنتور یکی از سازهای زِهی- ضربهای (مضرابی) است که دارای شکل کاملاً منظم و هندسی میباشد. سنتور از یک جعبه تشدید صدا به شکل ذوزنقه تشکیل شده است که بلندترین ضلع موازی آن نزدیک به نوازنده و دو ضلع با طول برابر، دو ضلع موازی را به شکل مورب قطع میکنند. بلندترین ضلع در سنتورهای معمولی 90 سانتیمتر و کوچکترین ضلع سنتور (دور از نوازنده) 35 سانتیمتر و اضلاع مورب کناری 38 سانتیمتر میباشند. ارتفاع جعبه سنتور در حدود 8 تا 10 سانتیمتر است و تمام سطوح جعبه سنتور از چوب (عمدتاً چوب گردو و سرو) ساخته میشود.
روی سطح سنتور دو حفره به شکل گُل وجود دارد که علاوه بر زیبایی ظاهری ساز، در نرمی، لطافت و شفاف شدن صدای سنتور نیز نقش زیادی دارد. محدوده صدادهی سنتور کمی بیش از 4 اکتاو است و از این نظر سنتور، یکی از گستردهترین سازهای ایرانی است. سنتور دارای صوتی شفاف و بلورین بوده و قابلیت تکنوازی و همنوازی را به خوبی دارد.
سنتور بر پایهٔ بررسیها و پژوهشها یکی از کهنترین سازهای گستره ایران به شمار میرود؛ کهنترین نشانهای که از ساز سنتور بر جا مانده، از سنگتراشیهای آشور و بابلیان (۵۵۹پیش از میلاد) است. در این سنگتراشیها، صف تشریفاتی که به بزرگداشت آشور بانیپال بر پا شده، سازی که همانندی زیادی به سنتور دست ورزی دارد، در میان آن صف دیده میشود.
سنتور بر پایهٔ بررسیها و پژوهشها یکی از کهنترین سازهای ایران به شمار میرود
برخی پژوهشگران بر این باورند که سنتور در زمانهای بسیار دور از ایران به دیگر کشورهای آسیایی رفتهاست، چنانکه امروزه گونههای مشابه ساز سنتور در عراق، ترکیه، سوریه، مصر، پاکستان، هند، تاجیکستان، چین، ویتنام، کره، اوکراین و دیگر کشورهای آسیای میانه و نیز در یونان نواخته میشود.
بر پایهٔ اسناد و مدارک، نگارگریها و مینیاتورهای سدههای پیش، آنچه که ما دست ورزه به نام سنتور در اختیار داریم در واقع سنتوری است که از نزدیک به یکصد و پنجاه سال پیش (زمان قاجار) با شکل و شمایل کنونی خود در اختیار هنرمندان این مرز و بوم قرار دارد. چنانکه سنتورهای محمدصادق خان (که نخستین نمونه صوتی ساز سنتور به جا مانده از دوران قاجار متعلق به وی میباشد)، حبیب سماع حضور و حبیب سماعی، در ابعاد، شمار خرک و چگونگی ساخت، بسیار نزدیک به سنتور دست ورزی است.
برخی معتقدند که سنتور در زمانهای بسیار دور از ایران به دیگر کشورهای آسیایی رفتهاست
بررسی دیرینه گردش و تحول ساز سنتور نشان میدهد که سنتور طیف گستردهای از سبکها و مکاتب گوناگون را در سدهٔ کنونی به خود اختصاص داده، به گونهای که پس از یک بررسی اجمالی، میتوان اذعان داشت حداقل ۱۵ سبک و مکتب گوناگون و فعال در این عرصه شهره ویژه و عاماند.
نوازندگان معروف و قدیمی سنتور
از نوازندگان نامدار و قدیمی سنتور میتوان محمدصادق خان، علیاکبر شاهی، سماع حضور، حبیب سماعی، حسین صبا، ابوالحسن صبا و از نوازندگان دهههای اخیر سنتور میتوان فرامرز پایور، پرویز مشکاتیان، داریوش صفوت، حسین ملک، فضلالله توکل، منصور صارمی، مجید نجاحی، مجید کیانی، ارفع اطرایی، سوسن دهلوی، رضا شفیعیان، پشنگ کامکار، جواد بطحایی، اردوان کامکار، سیامک آقایی، حسین پرنیا را نام برد. از سازندگان مشهور سنتور میتوان به مهدی ناظمی و داریوش سالاری اشاره کرد.
انواع سنتور در ایران
سنتور سُلکوک و لاکوک رایجترین و پر استفادهترین سنتور در ایران محسوب میشود و مدرسین سنتور استفاده از آن را به هنرجویان خود توصیه میکنند. اما به غیر از این نوع رایج، انواع دیگری از سنتور در ایران ساخته و استفاده میشوند که از نظر ابعاد کلاف و تعداد خرکها و ... با نوع رایج متفاوت هستند.
از جمله سنتورهای 10 ، 11 و 12 خرک از این قبیل هستند. انگیزه برای استفاده از این نوع سنتورهای غیرمعمول براساس تجربه شخصی نوازنده میباشد اما سهولت کار با این سنتورها و امکان اجرای چند دستگاه در یک مرحله کوک سنتور با استفاده از خرکهای اضافی و جابهجا کردن آنها از جمله انگیزه ها برای این کار ذکر شدهاند. وقتی از سنتور 12 خرک صحبت به میان میآید بدین معنی است که در هر ردیف از خرکهای زرد و سفید 12 خرک وجود دارد به عبارت دیگر در مجموع 24 خرک وجود دارد. روش کوک کردن این نوع سنتورها با سنتورهای 9 خرک کاملا متفاوت است.
- سنتور لاکوک
نوع دیگر از سنتور که امروزه رواج یافته است سنتور لاکوک است که از آن بیشتر اوقات در تکنوازیها و بداهه نوازی ها استفاده میشود و در مقایسه با سنتور سُل کوک صدای زیرتری دارد و از نظر کوک نیز یک پرده بالاتر از سنتور سُل کوک میشود این سنتور نیز از نوع 9 خرک میباشد. کلاف جلو 80 سانت، کلاف عقب 33 سانت، قطر سنتور 26 سانت، ضخامت چوب کلاف 15 تا 16 میلیمتر و ضخامت صفحه از نوع معمول کمتر است.
- سنتور سیکوک
نوع دیگر سنتور سیکوک نام دارد که ابعاد آن از سنتور لاکوک نیز کمتر است.
- سنتور کروماتیک
نوع دیگر، سنتور کروماتیک نامیده میشود که دارای سه اکتاو و نیم است و در کارهای ارکستری از آن استفاده میشود. کلیه سیم های این سنتور سه تایی است (به استثناء هشت خرک سمت راست زرد) و نتخوانی این نوع ساز با کلید سُل و روی خط دوم حامل نوشته میشود.
جنس چوب سنتور عمدتا از گردو می باشد
جعبه رِزُنانس: یکی از اجزای سنتور، جعبه رزنانس می باشد. منظور از جعبه رزنانس، جعبه ای شامل صفحه و کفه و کلاف می باشد که با چسب یا سریشم به هم متصل هستند. در داخل جعبه بین ۳ تا ۷ چوب (پل) به قطر حدودی یک سانتی متر وجود دارد که بین صفحه و کف قرار دارد که بنا به تخصص و تجربه سازنده ساز سنتور در جاهای خاصی قرار میگیرد که این خود به یک دست بودن صدا و تناسب حجم صدا و جنس آن کمک بسیار زیادی می کند. لازم به ذکر است که برخی از اساتید سازنده سنتور فقط با ابزار پل عیوب صدایی بسیاری از سازها را می توانند رفع کنند.
جنس جعبه سنتور: جنس چوب سنتور عمدتا از گردو می باشد (البته چوب راش، آزاد، رز وود، فوفل… نیز در ساخت جعبه سسنتور استفاده میشود) که البته خود چوب گردو بنا بر عمر درخت، قطر تنه، منطقه رویش درخت، مدت زمان خشک شدن چوب و شیوه خشک شدن آن کیفیتهای مختلفی دارد. بسیاری از اساتید سازنده ساز سنتور معتقدند چوب مناطق سردسیر مثلا کردستان، سنندج، الموت و… از کیفیت بهتری برای ساخت سنتور برخوردارند. البته از دید اکثر اساتید چوب گردوی تیره که دارای رگه های راست و منظم و یا فرهای ابر گونه روی چوب می باشند، که مدت زیادی (مثلا حداقل ۵سال) از خشک شدن آنها می گذرد، گزینه مناسبی برای خرید سنتور ی خوش صدا خواهد بود.
پیشنهاد ویژه
ارتودنسی,متخصص ارتودنسی,ارتودنسی نامرئیاصلاح طرح لبخند و زیبایی دندانشلف,نظم دهنده,استندآویز کیف داخل کمدجذب فالوورر,افزایش فالوور,خرید لایک و کامنتجذب فالوور واقعی وفعال در اینستاگرام
گل روی جعبه سنتور: بر روی صفحه سنتور دو سوراخ به شکل گل وجود دارد که به آن گل سنتور گفته میشود. علت حضور این گل بر روی صفحه سنتور علاوه بر زیبایی، کمک به ایجاد رزنانس در داخل جعبه می باشد که محل آن بر اساس شیوه پل گذاری و سلیقه سازنده سنتور، زیر سیمهای زرد و پشت خرک تعبیه می شود.
ضخامت صفحه و کف سنتور: بسیاری از اساتید حرفه ای معتقدند که چیدمان پل تنها فاکتور مهم تنظیم صدای ساز سنتور نیست بلکه ضخامت صفحه و کف نقش بسیار زیادی در کیفیت صدای سنتور دارد. البته در این بین ضخامت صفحه سنتور از اهمیت بیشتری برخوردار است. بنا به جنس چوب و میزان خشک شدن آن ضخامت کف بین ۷ تا ۹ میلیمتر و صفحه بین ۵٫۵ تا ۷٫۵ میلیمتر تنظیم می شود. شایان ذکر است که اساتید حرفه ای سنتور بنابر جنس چوب ممکن است ضخامتهای مختلفی در نقاط مختلف صفحه و کف ایجاد کنند که البته خود همین تجربه و تخصص زیادی را می طلبد.
شیطانک: یکی دیگر از اجزای سنتور شیطانک می باشد. روی دو ساق ذوذنقه سنتور یک برجستگی وجود دارد که روی آن دو میله استیل به قطر حدودی ۲ میلیمتر قرار دارد که شیطانک گفته می شود. که بعدا سیمهای سنتور روی آن قرار میگیرد. ارتفاع شیطانک در سنتور از اهمیت زیادی برخوردار است زیرا بوسیله آن، میزان فشار سیمها روی خرک تغییر میکند که این خود در نهایت روی صدای ساز سنتور اثر گزار خواهد بود.
گوشی و سیمگیر در سنتور: در طرف راست سنتور و بر روی کلاف گوشی قرار دارد که سیمها ی ساز سنتور در نهایت از طریق همین گوشیها کوک وتنظیم می شوند. اما نکته مهم در قسمت گوشی شیوه سوراخ کاری و برقو زدن است که رعایت همین نکته به کوک خوب و دقیق منجر خواهد شد. اما سیمگیر در طرف چپ ساز سنتور قرار دارد که تنها نکته مهم شیوه گره زدن سیم است که در نگهداشتن کوک می تواند موثر باشد.
سیم سنتور: سیمهای سنتور به دو دسته سیمهای «سفید» (از آلیاژ نیکل) برای تولید صداهای زیر و سیمهای «زرد» (از آلیاژ برنج) برای تولید صداهای بم تقسیم میشوند. لازم به ذکر است که در بیش از 100 سال پیش که سیم مفتولی به صورت امروزی وجود نداشت، سنتورسازان از روده گوسفند به عنوان سیم استفاده میکردند. سیمهای سفید بر روی خرکهای سمت چپ و سیمهای زرد بر روی خرکهای ردیف راست به تناوب قرار گرفتهاند.
نتنویسی برای سنتور
نت علامتی است که صداهای موسیقی بهوسیله آن مشخص و نوشته میشوند. نتها با اسامی « دو - ر - می - فا - سُل - لا - سی » نامگذاری میشوند. الفبای موسیقی از هفت نت تشکیل میشود و برای نگارش آنها از دو سیستم میتوان استفاده کرد. سیستم اول:
Do - Re - Mi - Fa - Sol - La - Si
و سیستم دوم
C - D - E - F - G - A - B
میباشند. در کشور ایران از سیستم اول استفاده میشود.
پنج خط حامل: پنج خط افقی با فاصلههای معین و موازی هستند که نتها در رو و لابهلای آنها قرار میگیرند. با نامهای مشخص و شمارهگذاری خطوط. همچنین فواصل از پایین به سمت بالا میباشند.
در سمت چپ خطوط حامل علامت کلید سُل قرار میگیرد که نام و موقعیت صدای نتها را معین میکند. در موسیقی کلیدهای مختلفی بهکار برده میشوند اما برای نتنویسی سنتور فقط از کلید سُل استفاده میشود و بدین ترتیب نتی که روی خط دوم حامل قرار میگیرد سُل نامیده میشود و بقیه نتها نسبت به نت سُل شناخته میشوند.
وسعت صدای سنتور 9 خرک و ترتیب قرارگرفتن نتها در روی خطوط حامل به شرح زیر است.
در سنتور، نتها در سه قسمت به نامهای سیمهای زرد (پزیسیون اول)، سیمهای سفید (پزیسیون دوم) و سیمهای پشت خرک (پزیسیون سوم) تقسیم شدهاند که هر پزیسیون شامل 9 خرک میباشد و خرکها را از پایین به بالا میشمارند و در هر طرف سنتور سیمهای زرد و سفید 2 سری 9 تایی خرک وجود دارد که از روی هر خرک 4 سیم (یکصدا) عبور کرده است که نشانگر یک نت میباشد. در هر پزیسیون نام نتها به ترتیب زیر میباشد (از چپ به راست):
نوازندگی سنتور به وسیله دو چوب نازک که به آنها «مضراب» یا «زخمه» میگویند، صورت میگیرد و در واقع به عنوان یک واسط میان دست و سیمهای سنتور عمل میکند. مضراب از 4 قسمت عمده سر مضراب، ساقه، حلقه و دم تشکیل شده است. هنگام نواختن سنتور انگشتان دست با ترتیب و قاعده معینی در داخل حلقه مضراب قرار گرفته و بدین ترتیب نوازنده سنتور با حرکت چرخشی مچ و با استفاده از سر مضراب، بر روی سیم ضربه وارد میآورد. مضرابهای سنتور در گذشته بدون نمد بودند ولی در حال حاضر معمولاً به مضرابها نمد میچسبانند که خود باعث لطیفتر شدن صدای سنتور میشود.
خوان نوروزی (سفره هفت سین) باید سفید باشد چرا که نشانه پاکی و سفید بختی و روشنایی است و نیز نشانه جهان بی پایان است که بارگاه یزدان در آن است. در سفره و یا همان خوان نوروزی مواد و چیدنیهایی گذاشته میشود که هرکدام نشانه و نمادی از سلامتی، رزق و روزی، زایش، برکت و ... است.
سبزه
شاید زیباترین ویژگی سفره هفت سین را میتوان به وجود سبزه آن دانست، به این دلیل که سبزه با رنگ و طراوت خود دلها را شادمان میسازد و با نگریستن به آن طلوع سال جدید را زیباتر میکند. در ایران باستان رسم بر این بود که بیست و پنج روز قبل از نوروز در کاخ پادشاهان دوازده ستون از خشت خام برپا میساختند و بر هرکدام یک نوع غله میکاشتند و معتقد بودند اگر سبزهها خوب بروید سال پر برکتی است. در ایران باستان دانههای گندم، جو، برنج، لوبیا، عدس، ارزن، باقلا، نخود و کنجد را بر این ستونهای خشتی میکاشتند و روز ششم فروردین آنها را برمیچیدند و به نشان برکت و باروری در تالارها پخش میکردند و معمولا سه قاب از سبزه به نماد اندیشه نیک، گفتار نیک و کردار نیک بر خوان میگذاشتند و اغلب کنار آنها گندم، جو و ارزن که نقش مهمی در خوراک مردم داشتند سبز میکردند تا سبب فراوانی این دانهها در سال جدید گردد. امروزه نیز آن چیزی که وجودش بر سر سفره هفت سین ضرورت دارد، سبزه است. زرتشتیان رویش سبزه را در نوروز نشان تازه شدن زندگی و فصل رویش دانهها که خود برکت زندگی محسوب میشود، میدانند.
آتشدان (مجمر)
بر سر سفره هفت سین زرتشتیان وجود آتشدان، نماد اردی بهشت امشاسپند، اهمیت خاصی دارد. آتش این مجمر از آتش مقدس مایه میگیرد معمولا در کنار آتشدان دانههای اسفند کندر اشتره و نیز چوبهای خوشبو چون عود و صندل وجود دارد. روشنایی تجلی اهورا مزدا است و نماد درستی و نیک اندیشی و راستی بنابراین باید بر سر سفره هفت سین باشد. در ایران باستان در دو سوی آتشدان شمعدانهای گرانبها یا چراغ مینهادند و آنها را میافروختند و این نشانی از دنیای پرفروغ بیپایان بود که اهریمن بدانجا راه ندارد.
امشاسپند چیست؟
امشاسپندان یا اَمِشَه سپَنتَه جمع امشاسپند است که امشاسفند، اموسپند و امهوسپند نیز گفتهاند. امشاسپندان از صفات پاک اهورامزدا هستند. این واژه به معنی جاودانان پاک یا مقدسان بیمرگ یا نامیرایان فزونیبخش است که از دو جز اَمِشَه به معنی جاودانی و بیمرگ و سپنته به معنی پاک و مقدس و فزونیبخش تشکیل شدهاست. در زبان اوستایی نام آنها بصورت امِشَه سپِنتَه آمده است. متون پهلوی نام آنها را امشاسپندان ثبت کرده است.
اهورامزدا به چه معناست؟
واژه اهورامزدا اوستایی و یکی از نامهای خداوند است. این واژه از دو بخش تشکیل شده است.اهورابه معنی هستی بخش و دارنده هستی است. مزداخود از دو واژه "مز" به معنی بزرگ و "دا" به معنی دانا و دانش است پس واژه مزدا نیز به معنی دانش بزرگ است و وظیفه هر انسانی است که این دانش بزرگ را در یابد و به ان برسد. در نتیجه واژه اهورامزدا به معنی دانای بزرگ هستی بخش است. این کلمه در متنهای پهلوی به اُهرمَزد و هُرمُزد و در فارسی اورمَزد، هُرمزد و هُرمُز مبدل شده است.
کتاب مقدس
یکی دیگر از چیدنیهای خوان نوروزی وجود کتاب مقدس به عنوان نماد اهورا مزدا است. در دوران ساسانیان کتاب اوستا را برخوان میگذاشتند و قبل از فرا رسیدن سال قسمتی از آن را که معمولا "فروردین یشت" است، میخواندند و از فروهرهای شاهان، پاکان، پارسایان، دلاوران و شهسواران که در "فروردین یشت" نام آنها آمده، یاد میکردند.
امروز بر سر سفره نوروزی ما مسلمانان قرآن و بر سر خوان نوروزی کلیمیان تورات گذاشته میشود و هر کس قسمتی از کتاب دینی خود را میخواند تا سال نو را با آیههای مبارک الهی شروع کرده باشد.
کوزه آب
در گذشته کوزه آب که توسط دختران نابالغ از چشمهها پر میشد با زینتی از گردنبندها بر سر خوان نوروزی نهاده میشد. امروزه کوزه سفالی را پر از آب میکنند و به جای جواهرات با سبزه و روبان تزیین میکنند و همراه با تاس مسین پر از آب و برگهای آویشن در حالی که یک عدد انار سرخ هم در آن نهادهاند، بر سفره میگذارند.
نان
نان که نمادی از برکت است، چه در گذشته و چه در حال بر سر سفره نوروزی میگذاشتند و اکنون نیز یا نان سنگک بزرگی میپزند و برای برکت سفره بر آن میگذارند یا اینکه نان را به صورت کماج شیرین درآورده بر خوان نوروزی مینهند. در زمان ساسانیان گرده نانهایی به اندازه یک کف دست یا اندکی کوچکتر میپختند که به آنها "درون" میگفتند و گاهی بر آن نوعی نیایش میخواندند و بدین ترتیب نانهای نوروزی را برکت میبخشیدند. امروزه زرتشتیان علاوه بر نان معمولی نانهای دیگری مانند کماج، نان شیر و چند نوع شیرینی خانگی که بیشتر جنبه تشریفاتی دارد، میگذارند. بر سر سفره هفت سین یزدیها شیرینیهای معروف یزدی هم به چشم میخورد که معمولا در دیسهای بزرگ به طرز زیبایی چیده میشود و در اعیاد و جشنها و به ویژه عید نوروز مصرف فراوان دارد.
تخم مرغ
تخم مرغ بن مایه خوان نوروزی است و به صورت رنگ کرده میبایست بر سر سفره هفت سین جلوه نمایی کند، زیرا که تخم و تخمه نمادی است از نطفه و نژاد و در روز جشن تولد آدمیان که تخمه و نطفه پدیدار میگردد. تخم مرغ تمثیلی است از نطفه باروری که به زودی باید جان بگیرد و زندگی یابد و زایش کیهانی انجام پذیرد. پوست آن هم نمادی است از آسمان و طاق کیهان است.
آیینه
به اعتقاد زرتشتیها چون آخرین ماه سال زمان تولد آدم ابوالبشر است، بنابراین باید نمادی از آن در خوان نوروزی باشد تا شکل پذیری آسان شود. از این رو آیینهای در بالای خوان نهاده میشود و در اطراف آن شمع یا چراغی میگذارند. اغلب تعداد شمعها با تعداد فرزندان خانواده ارتباط دارد و نیز آیینهای دیگر در زیر تخم مرغ گذاشته میشود تا انعکاس وجود آدمی در آیینه دیده شود و نیز آیینه زیر تخم مرغ هم نمایانگر تحویل سال است. وقتی که گاو آسمانی، کره زمین را از شاخی به شاخ دیگر میافکند در آن زمان تخم مرغ بر روی آیینه خواهد جنبید. در جلوی آیینه هم مشتی گندم به نشانه روزی فراخ میپاشند.
سمنو
سمنو که از جوانههای تازه رسیده گندم تهیه میشود، نماد فراوانی خوراک و غذاهای خوب و پر نیرو است و نیز نمادی برای زایش گیاهی و بارور شدن گیاهان توسط فروهرهاست.
سنجد
سنجد که عطر برگ و شکوفههای آن محرک عشق و مهر است و از مقدمات اصلی زایندگی به شمار میآید، باید بر سر خوان نوروزی نمایان باشد. وجود سنجد در سفره نوروزی انگیزه زایش کیهانی است. گاه زرتشتیان دانههای سنجد را با آویشن در هم میآمیزند و همراه با نقل و سکه بر سر سفره نوروزی میگذارند.
سیر
نماد میکروب زدایی و پاکیزگی محیط زیست و سلامت بدن و نیز زدودن چشم زخم است که باید حتما بر سر سفره نهاده شود. به اعتقاد زرتشتیان بوی سیر دیوان را میگریزاند. زرتشتیان سیر را با تکههای نان که در آن ترید کردهاند، در مراسم پرسه با سداب به کار میبرند و بر سر سفره نیایش میگذارند.
پوست سیر را هرگز در جایی نمیگذارند زیرا معتقدند از سحر هم بدتر است؛ به همین جهت برای کندن پوست آن ابتدا سیر را در آب میخیسانند و بعد پوستش را میکنند. هم چنین معتقدند اگر پوست سیر را با پیاز گلپر و اسفند در خانه بسوزانند، به خصوص در صبح روز پنجشنبه، بویش، خانه را پاک میکند.
سرکه
همانند سیر نمایانگر پاکی محیط، زدودن آلودگی و باطل کردن سحر و جادو است.
سماق
سماق نماد عشق، مهر و پیوند دلها است که بر سر سفره هفت سین نهاده میشود.
سپند(اسفند)
اسفند نیز نشانهای است از دفع چشم زخم که در زمانهای کهن مقدس بوده است و در مراسم نیایشی به کار میرفته است. امروزه نیز ار آن برای دفع چشم زخم و به نیت درود فرستادن برای عزیزان از دست رفته و همچنین ضد عفونی کردن محیط استفاده میشود. زرتشتیان اسفند را در خوانچه مخصوصی مینهند چرا که نشانه همه امشاسپندان و مقدسان است. اسفند همراه با کندر و دیگر خوشبوهای مخصوص آتش همیشه در خانه زرتشتیان وجود دارد و روزی 2 تا 3 بار آنها را برآتش میریزند به خصوص در مراسم سوگواری و شادی اسفند دود کردن امری رایج است.
سکه
پول زرد و سفید در خوان نوروزی نمادی است از شهریور امشاسپند که موکل است بر فلزات و بودن آن بر سر خوان که موجب برکت و سرشاری کیسه است. بر سر خوان نوروزی زرتشتیان و گاه غیر زرتشتیان چیدنیهای دیگر هم نهاده میشود. شیرینی و نقل که نماد شیرین کامی است؛ گلابدان پر از گلاب و همچنین سبزی خوردن، پنیر و کاهو که طراوت و نیز زیبایی سفره را دو چندان میکند. در برخی از سفرهها آرد هم وجود دارد که آن هم نمادی است از برکت نوروزی اما دو چیز مهم دیگر بر سر سفره هفت سین نمادین است؛ یکی انار و دیگری تنگ ماهی.
انار
انار از مقدسترین درختان است که تقدسش را همچنان تا به امروز حفظ کرده است. درخت انار به سبب رنگ سبز تند برگهایش و نیز به جهت رنگ و شکل غنچه و گل مانندش، همانند آتشدان است و همیشه مقدس بوده است. پردانگی انار نماینده برکت و باروری و رزق فراوان است و نمادی است از باروری ناهید. زرتشتیان معمولا در تاس مس (ظرفی مسی که دارای شکلی خاص می باشد)؛ پر از آب یک عدد انار هم میگذارند با این باور که این میوه پردانه در سال جدید برکت و رزق فراوان برای خانواده به همراه داشته باشد، به ویژه انارهای خوش آب و رنگ و آبدار شهر کویری یزد که اکثرا برای استفاده در سفرههای هفت سین در پوششی از کاه در گودالهای زمینی نگه داری میشود تا در سال نو به زیبایی سفره هفت سین بیفزاید.
ماهی
یکی دیگر از زینت دهندگان سفره هفت سین، ماهی است. اسفند ماه در برج حوت است و حوت یعنی ماهی. در هنگام نوروز برج حوت به برج حمل تحویل میگردد و از این رو نمادی از آخرین ماه سال در خوان نوروزی گذاشته میشود. علاوه بر آن ماهی یکی از نمادهای آناهیتا فرشته آب و باروری است که وظیفه اصلی نوروز را که باروری است بر عهده دارد. خوردن سبزی پلو با ماهی نیز در شب عید از این روست و ظرف پر از آب با چند ماهی قرمز نمادیست از روزی حلال.
گل بیدمشک
گل بیدمشک نمادی است از اسپندارمذامشاسپند و گل نیز ویژه اسفند ماه است. به خصوص گل بیدمشک که از عطر خاصی نیز برخوردار است و در معطر ساختن فضای خانه نقش بسزایی دارد.
نارنج
نمادی است از گوی زمین و هنگامیکه در ظرف آبی نهاده شده باشد، نمادی است از گوی زمین در کیهان و گردش آن بر روی آب؛ نمودار گذشتن برجهای دوازده گانه و تحویل سال است. علاوه بر اینها بر سر سفره زرتشتیان کاسهای پر از پالوده خانگی و نیز کاسهای از خشکبار ترش مزه مانند برگه شفتالو، برگه زردآلو، آلبالو و آلوچه را که قبلا در آب خیساندهاند، نیز میگذارند و نیز مقداری پسته، فندق، بادام زمینی و تخمه را که قبلا خندان کرده و بو دادهاند، داخل کیسهای به نام دولک میریزند و به عنوان آجیل نوروزی بر سر سفره مینهند. علاوه بر آن بر سر سفره هفت سین گلهای زیبا و خوشبویی چون گل نرگس، گل سنبل و گل شب بو که نوید بخش بهار هستند، دیده میشود. زمانیکه سفره چیده شد همه اهل خانه حمام رفته و لباس نو پوشیده، گرد سفره هفت سین مینشینند و چند دقیقه مانده به تحویل سال همگی با خواندن سرودهایی، خداوند را سپاس و نیایش میکنند.
سال که تحویل شد جملگی با شادی وصف ناپذیری سال جدید را تبریک گفته، روبوسی میکنند. بانوی خانه آینه و گلاب پاش را از سر سفره برداشته و گلاب را در دست هر کدام می ریزد و همزمان آیینه را رو به روی چهره آنها میگیرد تا روی خود را ببیند. این کار از سالخوردهترین فرد خانواده شروع میشود.
آن گاه همگی به وسیله نقل خوشمزه و نیز سایر شیرینیها پذیرایی شده، دهانشان را شیرین میکنند. سپس پدر خانواده به همه اعضای خانواده عیدی میدهد و بعد از آن مقداری از غذاهای درون سفره با شادی صرف میشود.
آیا هفت سین فقط برای نوروز است؟
هفتسین سفرهای است که ایرانیان هنگام نوروز میآرایند. این سفره ممکن است روی زمین یا روی میز گذاشته شود. اعضای خانواده معمولاً لحظهٔ تحویل سال را در کنار سفرهٔ هفتسین میگذرانند. بعضیها نیز سفره را تا مدت سیزده روز پس از نوروز نگاه میدارند و در پایان این دوره، در روز سیزده نوروز، سبزه را به آب میدهند.سفرهٔ هفتسین منحصر به نوروز نیست و بعضی این سفره یا مشابهش را برای مراسم ازدواج یا شب چله تهیه میکنند.ملتهای دیگری که با ایرانیان فرهنگ و سنتهای مشترک دارند (مانند افغانان، تاجیکان، و ارمنیان) این سفره را حاضر نمیکنند و این سفره حتی بین کردها و زرتشتیان (که هر دو معمولاً از حافظان سنتهای باستانی ایرانی بودهاند) نیز معمول نبوده است. هر چند اخیراً سفرهٔ هفتسین در میان زرتشتیان شهرنشین معمول شده است.
تاریخچه و واژهیابی سفره هفت سین:
تاریخچهٔ این رسم مبهم است. ایدهٔ «هفت شین» توسط بعضی ایرانیان پشتیبانی میشود که از جمله میگویند شراب به دلیل باورهای اسلامیتر، جایش را به سرکه داده است و هفت شین به هفت سین تبدیل شده است. این نظریه به دلیل این که نام اجزاء را به عربی میآورد و از اجزای ویژهای چون سمنو نام نمیبرد رد شده است. در بعضی ریشهیابیهای دیگر، هفت سین را به هفت «سینی» ربط دادهاند، یا اصلش را «هفت میم» دانستهاند، یا آن را از ریشهٔ «هفتچین» به معنی هفت چیدنی نامیدهاند که این ریشه یابی نیز از سوی محققین جدی گرفته نمیشود. دیگر این که در آیین نوروزی ساسانیان، عدد «هفت» اهمیت داشته است. سفره هفت سین از جلوههای اصیل نوروز خصوصاً در میان خانوادههای ایرانی است. در گذشته بر حاشیه سفره قلمکار ایرانی با قلم خوانا شعری با مضمون زیر نوشته میشد:
ادیم زمین سفره عام اوست بر این خوان یغما چه دشمن چه دوست
به این معنی که نعمتها برای دوست و دشمن گسترده است.
سینهای هفت سین:
در سفره هفت سین معمولا هفت جز یا بیشتر که با حرف سین آغاز میشوند قرار میگیرد که معمولا از مجموعه زیر انتخاب میشوند:
سنجد
سیب
سیر
سماق
سپستان (نام نوعی میوه مناطق گرمسیری است).
سیاهدانه
سنبل
سرکه
سمنو
سبزه
سکه
سپند
سوهان
سوسن
سرمه
سنگک
سبزی
از این سینها و نیز اجزای دیگر این سفره؛ معمولا به نماد مفاهیمی چون نوزایی، باروری، فراوانی، ثروت و مانند آنها یاد میشود. بعضی نیز این اجزا را به خدایان ایران باستان، بالاخص آناهیتا و سپندارمذ، ایزدبانوهای آب و خاک، نسبت میدهند.ناگفته نماند که برخی از اجزا، که بسیاری از مردم در سفره هفت سین قرار میدهند، نادرست است. زیرا همه آن اجزا باید دارای منشا گیاهی و خوردنی باشند.
سخن دربارهی هفت سین نوروزی که ایرانیان با علاقه بر سر سفره ی نوروز خود میگذارند و جزء آداب حتمی خانوادهها است بسیار مشکل است. زیرا این آداب به مرور زمان دستخوش تغییرات شدهاند و یافتن اصل حقیقت مشکل است. ایرانیان با اعتقاد به تقدس عدد هفت - که امروز هم باقی است - هفت چیز بر سفرهی نوروزی خود میگذاشتند. تا یاد هفت امشاسپند مقدس و پاک را گرامی بدارند. خوان نوروزی هفت پایه اصلی دارد که هفت سین خوانده میشود و چیزهایی را شامل میشود که نخستین حرف آنها سین است. هر چند برخی از افراد در هفت سین بودن آن شک کردهاند و میپندارند که بعد از حمله اعراب و ایجاد تغییرات دینی در ایران، این سفره هم دچار دگرگونی شده است. ولی بر اساس اسناد تاریخی این ادعاها واقعیت ندارند. برای مثال آنها میگویند ایرانیان پیش از اسلام، هفت شین داشتند و بر سر خوان نوروزی شراب و شهد میگذاشتند. ولی هر دوی این واژهها عربی هستند و ایرانیان اگر قرار بود شراب بر سر خوان نوروزی بگذارند باید هفت میم میداشتند. چون معادل فارسی شراب، "می" است.
برخی دیگر گفته اند که ایرانیان پیش از اسلام به جای هفت سین، هفت چین داشتند و مواد خوان نوروزی را بر روی هفت ظرف چینی میگذاشنتد. اما گویا آنها فراموش کردهاند، ایرانیان باستان تماس مستقیمی با چین نداشتند و حتی در برخی از کتابهای قدیمی واژه کینیان را به جای چینیان بکار بردهاند که بیشتر منظور اهالی سمرقند بوده است. خوب است بدانید که سفره هفت سین به یاد امشاسپندان برپا میشود.
هفت امشاسپندان :Amahraspandan
Ohrmazd .1(هرمزد) اهورامزدا : به معنی سرور دانا است. از آنجایی که نزد ایرانیان باستان هر یک از گلها و درختان ویژه یکی از امشاسپندان (به معنی پاکان جاویدان) است پس درخت مورد (یاس زرد) که همیشه سبز و خرم است ویژه هرمزد بوده و یک شاخه از آنرا سر سفره نوروزی میگذاشتند.
Wahman .2وهومن : به معنی اندیشه نیک است. یاس سفید گل ویژه بهمن ماه است پس شاخه ای از آن زینت بخش گلدان سفره نوروزی میشد.
3. Ardwahisht اردیبهشت : سومین روز فروردین ماه اردیبهشت (اشاوهیشته یا ارئه وهیشته) است که به (چم) معنی بهترین پاکی و راستی است. از آنجایی که آتش سوزانندهء تمام پلیدیها و روشنی بخش است پس بر سر سفره نوروزی همیشه آتشدانی افروخته گذاشته میشد. چون گل مرزنگوش ویژه اردیبهشت ماه که آنرا بر سر خوان نوروزی قرار میدادند.
4. Shhrewarشهریور : چهارمین روز فروردین ماه است. واژه شهریور (خشتره وئیریه) به معنی شهریاری آرزو شده یا کشور جاودانی است. این امشاسپند نگهبان فلزات و دادگری است.
5. Spandarmadسپندارمزد : روز پنجم فرودین ماه سپندارمزد (اسفند) است که به معنی عشق و فروتنی پاک (پارسایی) است. اسپند نشانهء وفا و بردباری است و بیدمشک گل ویژهی اوست.
kHordad .6خرداد : روز ششم فروردین ماه خورداد یا خوردات (هئوره تات)، به معنی کامل، بی کاستی و رساست. گل سوسن ویژه این امشاسپند است.
7. Amurdadامرداد : هفتمین امشاسپند امرداد (امرتات) است. امشاسپند امرداد نگهبان گیاهان است و همیشه همراه خرداد (نگهبان آب) است. گل ویژهی آن زنبق است.
هفت سین زرتشتی:
سبزه نودمیده : سبزهها را به تعداد هفت یا دوازده که شمار مقدس برج ها است، در قابهای گرانبها سبز میکردند. در کاخ پادشاهان 20 روز پیش از نوروز دوازده ستون از خشت خام بر میآوردند و بر روی هر یک از انها یکی از غلات را میکاشتند، خوب روئیدن هر یک از آنها را به فال نیک میگرفتند و میگفتند که آن دانه در آن سال پر بار خواهد بود. در ششم نوروز آن غلات را میچیدند و به نشانه برکت و باروری در تالار پخش میکردند.
خانوادهها معمولا سه قاب از سبزهها را به نشانه هومت ، هوخت و هورشت بر خوان مینهادند و بر روی آنها گندم، جو و ارزن که خوراک اصلی مردم بود سبز میکردند. رنگ سبز آنها رنگ ملی و مذهبی ایرانیان بود و خوان نوروزی را زینت میبخشید. سبز شدن دانه نماد امشاسپند امرداد است. مردم بر این باورند که فروهر نیکان باعث بالیدن و سبز شدن دانهها به هنگام بهار میشود.
سمنو : از جوانههای تازه رسیده گندم ساخته میشد از آنجایی که فروهرها باعث روئیدن گیاهان و جوانه زدن آنها میشوند، خوردن این جوانههای بارور سبب نیرومندی و باروری در تمام سال میگردد.
سنجد : یکی از میوههایی است که در خوان نوروزی گذاشته میشود. چون بوی برگ و شکوفه درخت آن محرک عشق و دلباختگی است که از مقدمات اصلی تولد و زایندگی است. پس وجود آن نشانهای از زایش کیهانی است.
سیب : روستائیان سیب را در خمهای وپژهای نگهداری میکردند و پیش از نوروز به یکدیگر هدیه میدادند. سیب با زایش هم نسبت دارد. بدین صورت که اغلب درویشی سیبی را از وسط نصف میکرد و نیمی از آن را به زن و نیمه دیگر را به شوهر میداد. بدین ترتیب مرد از عقیم بودن و زن از نازایی رها میشد.
سکه زرد و سفید : نمادی از امشاسپند شهریور که نگهبان فلزات است و بودن آن بر سر خوان موجب برکت و سرشاری درآمد انسان میگردد.
اجزای دیگر خوان نوروزی:
1. آتشدان: آتشدان که از آتش خاندان مایه میگرفت در همه آیینهای مذهبی بکار میرفت و باید در میان خوان نهاده میشد و دانههای مقدس اسپند به همراه چوبهای خوشبو در کنار آن جای داشت.
2. ماهروی و برسمBarsom : ماهروی همان برسمدان است. به علت اینکه تیغههای نگهدارنده برسمها شکل هلال ماه است. از این رو آن را ماهروی مینامند. شاخه هایی کوتاه از انار ، بید ، انجیر و زیتون را به دارازای سه بند می بردیدند و آنها را به تعداد سه ، هفت ، دوازده یا بیست و یک بر سر خوان در ماهروی جای می دادند. برسم را معمولا بر سر خوان غذا هم قرار می دادند و نماد برکت گیاهی بود. دسته ای از آنرا پیش از خوردن غذا بدست می گرفتند و آفرین می خواندند. در دوره ساسانیان برای اینکه خوان شاهان شکوه بیشتری داشته باشد این ترکه را از زر (طلا) می ساختند و به آنها زرین تره می گفتند. کم کم برسم های فلزی به آیین های دینی هم راه یافت.
برسم چیست؟
بَرسَم یا بَرِسمَن عبارت از شاخههای بریده درختی که هر یک از آنها را در زبان پهلوی تاک و به پارسی تای گویند. از اوستا برمیآید که برسم باید از جنس رستنیها باشد، مانند انار و گز و هوم. شاخهها معمولاً با کاردی به نام بَرسَمچین بریده میشود.
3. کتاب مقدس: چون جشن نوروز یک جشن ملی بود هر خانوادهای میتوانست مذهبی ویژه خود را بر روی خوان نوروزی بگذارد. در دوران ساسانیان کتاب اوستا را بر سر سفره میگذاشتند و پیش از فرا رسیدن سال نو قسمت فروردین یشت آن را که مربوط به فروهرهای شاهان، پاکان، پارسایان، دلاوران و شهسواران است، میخواندند. امروزه نیز مسمانان و کلیمیان قران و تورات بر سر خوان نوروزی میگذارند.
4. کوزه آب: کوزه آب که توسط دختران نو رسیده از زیر آسیابها پر میشود با زیتنی از گردن بند بر سر خوان نوروزی قرار میدادند. امروزه به جای کوزه از تنگهای کوچکی استفاده میشود که سبزی بر روی آنها سبز کردهاند و تنگ را با روبانهایی میآرایند.
5. نان: نان نمادی از برکت است. در دوران ساسانیان نانهایی را به اندازه کف دست بود، میپختند و آنها را که درون Dron مینامید بر سر خوان نوروزی میگذاشتند. گاهی بر آنها آفرین میخواندند و آنها را برکت میبخشیدند. امروزه ظرفی از نان یا نان سنگک بزرگی بر روی سفره قرار میدهند که در آیین زناشویی هم این کار انجام میشود. گاهی بر روی نان با دانههای کنجد « مبارک باد » مینویسند. در دوران ساسانیان بر گوشههای خوان نوروزی مینوشتند «افزون باد» یا «افزا باد» که موجب برکت خوان در همه سال میشد. این واژهها را بر روی سکههای ساسانی نیز ضرب میکردند تا برکت پول را افزایند.
6. شمعدان: در دو سوی آتشدان شمعدانهای گرانبها یا چراغهایی مینهادند و آنها را میافروختند و این نشانی از دنیای فروغ بیپایان بود که جایگاه فروهران است. نور و روشنایی در مراسم مذهبی از جایگاه ویژهای برخوردار بود. زیرا دنیای روشنایی قلمرو اورمزد و هر جا که نور و آتش باشد، اهریمن را بدان جا راهی نیست.
7. شیر: شیر تازه دوشیده شده نمادی از غذای نوزاد کیهانی است. بنابراین در جشن زایش، آدمیان نیز به شیر نیاز دارند. شیر در مراسم مذهبی مقدس شمرده میشود و گاهی آن را با عصار گیاه هوم در میآمیختند. پنیر تازه هم که از فرآوردههای شیر است و دارای اندیشه باروری است بر سر سفره نوروزی قرار دارد. پادشاهان ساسانی در بامداد نوروز از خرمایی که درون کاسه شیر ریخته میشد به همراه پنیر تازه میخورند که برکت افزا بود.
8. تخم مرغ: انواع سفید و رنگین آن باید زینت بخش خوان نوروزی باشد. چون تخم و تخمه نمادی از نطفه و نژاد است و در روز جشن تولد آدمیان تخم مرغ تمثیلی از نطفه باروری است که بزودی باید جان بگیرد تا زایش کیهانی انجام پذیرد. پوست تخم مرغ خود نمادی از آسمان و طاق کیهان است. میترا نیز بنابر اسطوره از تخم کیهانی بوجود آمد. در روستاها رسم بر این است که یکی از تخم مرغها را بر روی آیینه میگذارند و اعتقاد دارند که در هنگام تحویل سال وقتی که گاو آسمانی کره زمین را از شاخی به شاخ دیگر خود میافکند، تخم مرغ بر روی آیینه خواهد جنبید.
9. آیینه: از نظر واژه شناسی از ریشه ادونک Advenakبه معنی شکل و دیدار آمده است. در نخستین روز نوروز که انسان کیهانی بر اثر آمیختن فروهر مینوی با نیروهای دیگر شکل میگیرد، باید نماد آن در خوان نوروزی باشد تا شکل پذیری آسان گردد. از این رو یک آیینه را در بالای خوان نوروزی و آیینه را در بالای خوان نوروزی و آیینه دیگر را زیر تخم مرغ میگذارند.
10. ماهی: اسفند ماه در برج حوت (ماهی) است و به هنگام نوروز برج حوت به حمل (شتر) تحویل میشود، از این رو نمادی از آخرین ماه سال در خوان نوروزی گذاشته میشود. علاوه بر آن ماهی یکی از نمادهای آناهیتا فرشته آب و باروری است و وجود آن در سفره نوروزی باعث برکت و باروری در سال نو میگردد. خوردن غذای ماهی در شب عید هم به همین دلیل است.
11. انار: از مقدسترین درختان است. مردم به تک درخت انار نزدیک زیارتگاهها و بالای تپهها و کوهها دخیل میبندند و ترکههای انار را به عنوان برسم مقدس در آیین بدست میگرفتند. شکل غنچه و گل انار مثل آتشدان است و همیشه مقدس شمرده میشد. پر دانگی انار هم نماد برکت و باروری است.
12. گل بیدمشک: نمادی از امشاسپند سپندارمزد و گل ویژه اسفند ماه است.
13. نارنج: نمادی از گوی زمین است و هنگامی که در ظرف آبی نهاده شود نمادی از زمین در کیهان است. گردش آن هم بر روی آب نمودار گذشتن برجهای دوازده گانه و تحویل سال است.
14. دانههای اسپند: اسفند از واژه اوستایی Spanta به معنی مقدس گرفته شده است. امروزه در خانوادهها برای دفع چشم زخم بر روی آتش پاشیده میشود. دانههای اسپند به رشته کشیده زینت بخش خانههای روستایی است. بر سر خوان نوروزی چیزهای دیگری مثل شیرینی و نقل که نماد شیرین کامی است و آرد که نمادی از برکت است نیز گذاشته میشود.
در این بخش قصد داریم نگاهی به بیوگرافی و فیلم های تام هاردی داشته باشیم. ادوارد توماس هاردی (Edward Thomas Hardy) در 15 سپتامبر 1977 (24 شهریور 1356 شمسی) در همراسمیت (Hammersmith) لندن متولد شد. او فرزند پدری نویسنده و مادری نقاش است. هاردی ریشههای انگلیسی و ایرلندی دارد. او در دوران نوجوانی و جوانی به مواد و الکل اعتیاد داشت و کارهای خلافکارانه انجام میداد.
به همین خاطر دوستان هاردی در این زمان لقب راسو (Weasel) را به او دادند. با وجود این مشکلات، او در سال 1998 و در 21 سالگی در یک مسابقه مدلینگ برنده شد. هاردی سپس در مدرسه درام ریچموند و مرکز درام لندن شروع به یادگیری بازیگری کرد. وی از مدرسه اول اخراج شد و خودش مدرسه دوم را بعدها ترک کرد. تعهد او باعث بهبود مهارتهای بازیگریش در این مدارس شد.
تام هاردی یکی از بزرگترین و شناختهشدهترین بازیگران کنونی دنیا است. او با بازیگری فوقالعاده گیرای خود توانسته برخی از بهیادماندگارترین نقشهای سینما را در فیلمهایش ایفا کند. این بازیگر جذاب 41 ساله انگلیسی، تاکنون در فیلمها و سریالهای تلویزیونی زیاد به ایفای نقشهای متنوعی پرداخته است. تام هاردی کار بازیگری خود را در سریال مربوط به جنگ جهانی دوم با عنوان Band of Brothers شروع کرد. او همان سال در فیلم جنگی موفق Black Hawk Down ایفای نقش کرد. پس از این فیلمهای جنگی او بازیگری نقش منفی اصلی فیلم Star Trek: Nemesis را به عهده گرفت و در مقابل پاتریک استوارت (Patrick Stewart) به ایفای نقش پرداخت. در چندین سال آینده او در پروژههای مختلفی در سینما و تلویزیون شرکت کرد. او همچنین نمایش Blue on Blue را کارگردانی کرد؛ نمایشی که توسط پدرش نوشته شده بود.
هنرنمایی هاردی در فیلم Stuart: A Life Backwards یک نامزدی در مراسم معتبر بفتا را برای او به همراه داشت. هاردی در این فیلم همبازی یکی دیگر از بازیگران محبوب انگلیسی سالهای اخیر، بندیکت کامبربچ، بود. او در سال 2008 نقش متفاوتی را در فیلم RocknRolla ایفا کرد. هاردی در ادامه جایزه بهترین بازیگر را از British Independent Film Award برای نقشش به عنوان خشنترین زندانی بریتانیا در فیلم Bronson کسب کرد؛ اثری متفاوت، به یاد ماندنی و جذاب به کارگردانی نیکولاس ویندینگ رفن (Nicholas Winding Refn) که به عنوان یکی از بهترین فیلمهای کارنامه حرفهای هاردی شناخته میشود. او در سال بعد نقش هیثکلیف را در سریال انگلیسی Wuthering Heights ایفا کرد و سپس با حضور در اثر پرخرج و عظیم کریستوفر نولان یعنی Inception به محبوبیت قابل توجهی دست یافت. هاردی در این سالها در فیلمهای شایسته توجهی چون Warrior و Tinker Tailor Soldier Spy نیز حضور داشت. هنرنمایی او در این عناوین توجه اهالی سینما را به این بازیگر جلب کرد.
اثر بعدی تام هاردی، فیلم وسترن Lawless بود؛ اثری نسبتا قابل قبول و خوشساخت که در آن بازیگران مشهور دیگری چون شیا لابوف و جسیکا چستین نیز حضور داشتند. شاید بتوان نقطه اوج کاری هاردی را حضور در نقش بین در آخرین قسمت سهگانه محبوب شوالیه تاریکی دانست. بسیاری از طرفداران و منتقدان هنرنمایی او در این نقش را یکی از برجستهترین نقاط قوت این فیلم میدانند. علاوه بر اینها، نباید از هنرنمایی قابل توجه این بازیگر در فیلم Locke غافل شد؛ فیلمی که کاملا با تمرکز بر چهره تام هاردی دنبال شده و بر توانایی بازیگری او تکیه دارد. هاردی در سال 2014 در فیلم خوشساخت و جذاب The Drop در کنار جیمز گاندولفینی افسانهای بازی کرد؛ هنرنمایی او در این اثر با تحسین قابل توجهی از جانب منتقدان روبرو شد.
هاردی سپس نقش یکی از شخصیتهای فرعی سریال پرطرفدار و خوشساخت Peaky Blinders را قبول کرد. تام هاردی در پیکی بلایندرز شخصیتی به نام الفی سالومونز را به تصویر میکشد؛ شخصیتی که محبوبیت قابل توجهی در بین طرفداران این سریال دارد. او همچنین بار دیگر در کنار گری اولدمن، الگوی خود در بازیگری، و نومی رپیس در فیلم Child 44 بازی کرد. این فیلم با موفقیت چندانی روبرو نشد. یکی دیگر از نقاط اوج زندگینامه تام هاردی را باید انتخاب این بازیگر به عنوان نقش اصلی فیلم Mad Max: Fury Road بدانیم. این عنوان به کارگردانی جرج میلر، بازگشتی برای مجموعه فیلمهای پرطرفدار و مشهور Mad Max بود. فیلم Fury Road با استقبال بینظیری از جانب منتقدان و طرفداران روبرو گشت. بسیاری این اثر را یکی از بهترین و خوشساختترین عناوین سینمایی دهه گذشته میدانند. تامهاردی سپس در فیلم Legend نقش دو برادر دوقلو را ایفا نمود؛ فیلمی متوسط و فراموششدنی که هنرنمایی این بازیگر از معدود نقاط قوت آن است. فیلم افسانه تام هاردی موفقیت چندانی به دست نیاورد.
هاردی در ادامه این شکست را با همکاری با الخاندرو گونسالس ایناریتو و لئوناردو دیکاپریو در فیلم The Revenant جبران کرد. او وظیفه ایفای نقش شخصیت منفی این اثر را بر عهده داشت. هنرنمایی هاردی در این فیلم، یک نامزدی در مراسم اسکار را برای او به همراه آورد. این بازیگر محبوب در سال 2017 برای دومین بار با کریستوفر نولان همکاری کرد. او وظیفه ایفای نقش یک خلبان نیروی هوایی انگلستان را در این فیلم بر عهده داشت.
بیوگرافی جیسون موموآ ؛ از کال دروگو تا بابا واس
پروژه بعدی او، سریالی جسورانه و خاص به نام Taboo بود. هاردی در خلق این مجموعه با پدر خود همکاری کرده بود. تاکنون یک فصل از این سریال منتشر شده و انتظار میرود شاهد پخش ادامه آن در آینده باشیم. این بازیگر محبوب سپس نقش اصلی فیلم اکشن و ابرقهرمانانه Venom را بازی کرد. این فیلم با وجود ناکامی در جلب رضایت منتقدان، فروش بسیار خوبی را تجربه کرد و سال آینده دنبالهای بر آن اکران خواهد شد. آخرین قسمت از زندگی نامه پر فراز و نشیب تام هاردی به فیلم شکستخورده Capone اختصاص دارد؛ اثری با محوریت زندگی آل کاپون که در جلب نظر مخاطبان و منتقدان ناتوان ماند. این فیلم به دلیل شیوع جهانی ویروس کرونا به صورت دیجیتالی عرضه شد. گریم سنگین و بینقص هاردی در این اثر را باید از جذابترین نقاط قوت این فیلم بدانیم.
زندگی شخصی
در این بخش از زندگی نامه تام هاردی به زندگی شخصی او میپردازیم. اولین همسر تام هاردی سارا ورد بود. این دو در سال 1999 با یکدیگر آشنا شدند. زندگی مشترک تام هاردی و همسرش تنها 5 سال به طول انجامید. او سپس رابطهای را با ریچل اسپید، دستیار کارگردان فیلم The Virgin Queen، آغاز کرد. حاصل این رابطه، یک فرزند پسر است. آنها در سال 2009 از یکدیگر جدا شدند. هاردی در ادامه، بر سر صحنه مجموعه Wuthering Heights، با شارلوت رایلی آشنا شد. نتیجه این آشنایی دومین ازدواج تام هاردی بود. این دو بازیگر صاحب دو فرزند هستند.
غلامرضا تختی در روز ۵ شهریور ۱۳۰۹ در خانوادهای متوسط در محلهٔ خانیآباد در تهران به دنیا آمد. «رجب خان» (پدر تختی) غیر از وی دو پسر و دو دختر دیگر نیز داشت که همهٔ آنها از غلامرضا بزرگتر بودند. «حاج قلی»، پدر بزرگ غلامرضا، فروشندهٔ خواربار و بنشن بود.
نخستین واقعهای که در کودکی غلامرضا روی داد و ضربهای بزرگ و فراموش نشدنی بر روح او وارد کرد، آن بود که مرحوم پدرش برای تأمین معاش خانواده ناچارشد خانهٔ مسکونی خود را گرو بگذارد. شادروان تختی به لحاظ مشکلات خانوادگی فقط ۹ سال در دبستان و دبیرستان منوچهری خانیآباد درس خواند شادروان تختی در مصاحبه ای با اشاره به فقر و مشقت زمان نوجوانی اش می گوید" با آن که علاقه فراوانی به ورزش داشتم، مجبور بودم که در جستجوی کاری برآیم. زندگی ، نان و آب ، لازم داشت. برای مدتی به خوزستان رفتم و در ازای روزی هفت یا هشت تومان، کار کردم. دنیا در حال جنگ( جنگ جهانی دوم) بود، زندگی به سختی می گذشت."
تختی
در سال ۱۳۲۹ به سبب علاقه به کشتی و ورزش باستانی به باشگاه پولاد رفت. به دلیل علاقه و استعداد وافری که نسبت به کشتی نشان داد مورد توجه مرحوم " حسین رضی زاده" مدیر آن باشگاه قرارگرفت.
غلامرضا، ورزش را از نوجوانی آغاز کرد. ورزش ابتدا برای او نوعی تفنن و سرگرمی بود. در همان اوان، خیال قهرمان شدن، مدتی او را به وسوسه انداخت اما از همان نوجوانی که تازه به فکر باشگاه رفتن افتاده بود، اعتقاد داشت که ورزش برای تندرستی و سلامت جان و تن هر دو لازم است.
تختی که پس از بازگشت از خوزستان( مسجد سلیمان) روانه خدمت سربازی شده بود، در سربازخانه با استفاده از فرصت ها و توجهات فراهم شده، به ویژه تشویق و حمایت دبیر وقت فدراسیون کشتی که در دژبان ارتش فعالیت داشت، تمرینات کشتی خود را بار دیگر آغاز کرد. تختی خود در این باره می گوید:" وقتی در سال 1328 در مسابقه بزرگ ورزشی( کاپ فرانسه) شرکت کردم، در همان اولین ضربه فنی شدم. اما تمرین های جدی و سختی که در پیش گرفتم، مرا یاری کرد تا حقیقت مبارزه را درک کنم، اگر چه شور پیروزی در سر داشتم، اما کار و کوشش را سرآغاز پیروزی می دانستم."
به این ترتیب تختی با تمرین و پشتکار مثال زدنی رفته رفته خود را از میان بازنده ها بیرون کشید و سرانجام در سال 1330 در وزن ششم(79 کیلوگرم) به عضویت تیم ملی درآمد.
وی در نخستین دوره مسابقه های کشتی آزاد قهرمانان جهان( هلسینکی، 1951) با وجود آن که هنوز 21 سال داشت، نایب قهرمان جهان شد.
مسابقات سال 1951 هلسینکی(فنلاند) برای تختی آغار راهی بود که طی 15 سال آینده با کسب ده ها پیروزی و فتح سکوهای متعدد قهرمانی در بزرگترین میادین بین المللی کشتی ادامه یافت.
شادروان غلامرضا تختی در سال 1331 (1952) در نخستین حضور خود در رقابت های المپیک با کسب شش پیروزی و قبول یک شکست در برابر " دیوید جیما کوریدزه" از شوروی صاحب نشان نقره شد. وی در این مسابقه ها توانست حیدر ظفر ترک را که سال پیش با غلبه بر تختی قهرمان جهان شده بود را شکست دهد.
تختی در دومین دوره مسابقات جهانی که در خرداد ماه 1333(1954) در توکیو برگزار شد، در وزن هفتم (87 کیلوگرم) به رقابت پرداخت که با وجود پیروزی های درخشان و شایستگی فراوانی که از خود بروز داد با قبول یک شکست غیرمنتظره در برابر " وایکینگ پالم" سوئدی از راهیابی به فینال بازماند و در نهایت عنوان چهارمی این وزن را به دست آورد. تختی شش ماه بعد در یک دیدار دوستانه در سوئد،" پالم" را با ضربه فنی شکست داد و باخت غافلگیرانه توکیو را به خوبی جبران کرد.
تختی
شادروان تختی همچنین در سال 1955 در جشنواره بین المللی ورشو موفق به کسب نشان نقره شد. اما سومین دوره مسابقه قهرمانی جهان( استانبول،1957) تجربه تلخی برای مرحوم تختی بود. وی که در این دوره از رقابت ها، برای اولین و آخرین بار در وزن فوق سنگین آن زمان(87+ کیلوگرم) کشتی می گرفت، به دلیل وزن بسیار کمتر نسبت به رقیبان با دو باخت حذف شد.
پهلوان ایران با وجود حذف شدن در استانبول آبرومندانه کشتی گرفت و نتایجی که به دست آورد با توجه به آن که با وزن 92 کیلوگرم به مصاف کشتی گیران فوق سنگین رفته بود، در مجموع غیرقابل قبول نبود.
در بازی های المپیک ملبورن( استرالیا) که در آذرماه 1335 (1956) برگزار شد تختی یک بار دیگر در وزن هفتم (87 کیلوگرم) به مصاف رقبایی از شوروی، آمریکا، ژاپن آفریقای جنوبی، کانادا و استرالیا رفت و با شکست تمامی حریفان اولین نشان طلای خود را به گردن آویخت.
این برای نخستین بار بود که دو قهرمان از آمریکا و شوروی در یک سکوی معتبر جهانی پایین تر از حریف ایرانی قرار می گرفتند.
جهان پهلوان تختی در اسفندماه همان سال با غلبه به مرحوم حسین نوری به مقام پهلوانی ایران دست یافت و صاحب بازوبند شد و در سال های 1336 و 1337 نیز این عنوان را تکرار کرد.
جهان پهلوان تختی در سال 1958 در بازی های آسیایی توکیو و مسابقات قهرمانی جهان در صوفیه به ترتیب نشان های طلا و نقره این رقابت ها را به گردن آویخت و در مهرماه سال 1338(1959) در چهارمین دوره مسابقات کشتی آزاد قهرمانی جهان که در تهران برگزار شد سومین عنوان قهرمانی جهان خود را کسب کرد.
"بوریس کولایف" از شوروی تنها کشتی گیری بود که با امتیاز به تختی باخت و در 5 کشتی دیگر رقبای مجارستانی، لهستانی، فرانسوی، بلغار و ترک تختی با ضربه فنی مغلوب پهلوان ایران شدند.
تیم ملی کشتی آزاد ایران که در رقابت های تهران با اکتفا به دو مدال طلای غلامرضا تختی و امامعلی حبیبی با وجود برخوردی از امتیاز میزبانی در حفظ عنوان سومی سال های قبل نیز ناموفق بود در هفدمین دوره بازی های المپیک( ایتالیا،1960) تا مکان پنجم رده بندی سقوط کرد. تختی کاپیتان تیم ملی و پرتجربه ترین کشتی گیر ایران که در این رقابت ها در وزن هفتم به میدان رفته بود، پس از پیروزی در پنج دیدار با در مسابقه نهایی با قبول شکست در برابر "عصمت آتلی" از ترکیه به گردن آویز نقره دست یافت.
مسابقه های قهرمانی جهان در یوکوهامای ژاپن میدانی فراموش نشدنی برای کشتی ایران بود. تیم ملی کشتی آزاد کشورمان پس از حضور در 8 دوره مسابقات المپیک و جام جهانی در رقابت های جهانی 1959 ژاپن، پرافتخارترین حضور خود در تاریخ کشتی را رقم زد و با دریافت پنج نشان طلا، یک نشان نقره، یک نشان برنز و یک عنوان پنجمی به مقام قهرمانی کشتی آزاد جهان دست یافت.
جهان پهلوان تختی که در این مسابقات در وزن 87 کیلوگرم به مصاف حریفان رفته بود با حضوری مقتدرانه آخرین مدال طلای خود را به گردن آویخت.
قهرمان ارزشمند ایران در شرایطی در این دیدارها شرکت کرد که از بیماری خطرناکی رنج می برد با این حال عشق به ملت ایران او را به مصاف با بزرگترین قهرمانان جهان کشاند. شدت بیماری تختی به حدی بود که پس از دیدار فینال سریعا به نیویورک منتقل و روز بعد در بیمارستان بزرگ نیویورک تحت عمل جراحی قرارگرفت.
در فاصله سال های 1962 تا 1966، جهان پهلوان تختی با وجود سن بالا همچنان عضو تیم ملی ایران بود. اما تنها در بازی های المپیک 1964 توکیو شرکت کرد که در این دیدار با بداقبالی از کسب چهارمین نشان المپیک خود بازماند و به عنوان چهارمی جهان اکتفا کرد. البته جانشینان تختی در مسابقات جهانی صوفیه(1963) و منچستر(1965) از دریافت حتی یک امتیاز در وزن هفتم ناموفق بودند، این امر در کنار عشق وافری که ملت ایران به جهان پهلوان داشتند، موجی از درخواست های مردمی و مطبوعاتی برای حضور مجدد تختی در رقابت های جهانی را برانگیخته بود. پهلوان 36 ساله ایران با وجود عدم آمادگی کافی و گذشتن از مرز بازنشستگی شرکت در مسابقه های جهانی 1966 (تیرماه 1345) تولیدو را پذیرفت.
تختی در مسابقات انتخابی مسابقات جهانی 1966 از نظر نتایج فنی و پیروزی با ضربه فنی، بهترین چهره شناخته شده و به عنوان بهترین کشتی گیر وزن هفتم ایران راهی آمریکا شده بود با این حال کارشکنی و برخوردهای سویی که از سوی برخی افراد و مقامات نسبت به او روا می شد روحیه او را تضعیف کرده بود.
تختی
جهان پهلوان تختی به هنگام عزیمت به آخرین سفر خود، در میان خیل عظیم مردمی که برای بدرقه او و همراهانش آمده بودند در گفت و گو با خبرنگار" کیهان ورزشی" گفت: هیچ چیز نمی تواند مرا خوشحال کند، پول، مدال طلا، عشق و حتی عشق.
نسبت به این مردمی که به فرودگاه آمده اند، احساس شرمندگی می کنم. راستی چقدر محبت بدهکارم؟ من چرا باید کشتی بگیرم؟ چرا باید همراه تیم مسافرت کنم، تا سبب این همه مراجعت باشم؟ اگر پاسخ به این پرسش را می دانستم من هم می توانستم ادعا کنم چون دیگران هستم... وقتی کسی نداند چه عاملی سبب خوشحالی اش خواهد شد، یقینا نخواهد توانست بگوید چرا کشتی می گیرد و چرا همراه تیم مسافرت می کند "
تختی که بی امید به مصاف تازه نفسی ها و جوانان جویای نام رفته بود، متاسفانه با بدترین قرعه ممکن نیز مواجه شد به طوری که پس از پیروزی پنج بر صفر در مقابل حریفی از مجارستان به مصاف " الکساندر مدوید" و " احمد آئیک"( نفرات اول و دوم این دوره از رقابت ها) رفت و با قبول شکست در برابر آنها برای همیشه با صحنه کشتی خداحافظی کرد.
تختی در دوران زندگی ورزشیاش رکورددار شرکت در المپیکها و کسب بیشترین مدال از این آوردگاه بود. درچهار دوره المپیک حضور داشت و حاصل آن یک طلا، دو نقره و یک عنوان چهارم بود که در کشتی ایران این امر اتفاق نادری است. جهان پهلوان علاوه بر قهرمانی، به لحاظ منش و رفتار انسانی و سجایای اخلاقی پسندیده و جوانمردی و نوع دوستی شهره خاص و عام بودهاست.
او زندگی خود را وقف مردم کرده بود. شادروان تختی در ورزش باستانی و کشتی پهلوانی نیز دارای تبحر و مهارت بود، چنان که سه بار پهلوان ایران شد و هر بار کشتیگیران نامداری را مغلوب کرد.
وی چهار ماه پس از بازگشت از آخرین سفر خود (تولیدو، ۱۹۶۶) در آبان ماه سال ۱۳۴۵ زندگی مشترک خود را با همسرش آغاز کرد که حاصل آن تولد بابک در سال ۱۳۴۶ بود. پس از گذشت چهار ماه از تولد فرزندش، خبر درگذشت وی تحت عنوان خودکشی اعلام شد و همه را در اندوهی عظیم و بهتی شگفتانگیز فرو برد.